عاشقانه های من با خدا

سرنوشت معنوی

عاشقانه های من با خدا: هفته بیست و دوم

امروز صبح دعا کردم: پروردگارا! مرا فروتنی عطا کن همچون علفی خشک! به من سادگی و ناخودآگاهی ارزانی دار همچون یک گل! تا همچون پروانه ای که خود را میان شراره ی آتش می افکند، به دنبال فنای خویش در شعله های عشق پروردگار محبوبم باشم!)

ای روشنایی هر نور! ای فروغ خداوندی! بر من بتاب تا بنده ی فروغ بی پایان تو باشم!

همه چیز در گذر است، اما پروردگارا عشق تو جاودانه است!

زندگی، هر روز و هر لحظه در حال آزمودن ماست! اگر بخواهیم از این آزمون با پیروزی به در آییم، باید خواست خداوند را بپذیریم. بگذاریم اراده ی خداوند، هدایتگر ما باشد. آن کس که با اراده ی خداوند و با خواست خداوند یکی می شود و هر چه می خواهد خواست خداست.

سپیده دم در انتهای تاریک ترین زمان شب پدیدار می گردد.

در آغاز، شاید این امر دشوار به نظر آید. اما با مرور زمان، خواهیم فهمید که آنچه به نظرمان آزمون سخت زندگی به حساب می آمد چیزی نبوده جز آمادگی برای زندگی و کاری شگفت انگیز.

شجاع باشیم و از هیچ شرایطی دچار نگرانی نشویم. ما تنها نیستیم! خدا با ماست! قدرت او، قدرت ماست! حکمت او، حکمت ماست! و عشق او هیچ گاه رهایمان نخواهد کرد مگر آنکه ما در ابتدا رهایش کرده باشیم.

او همیشه در کنار ماست، اگر مشکلی بر سر راهمان می آید، حتماً از حکمت خداوندی نشأت می گیرد. شاید در پس آن نتیجه ای شگفت انگیز قرار گرفته است. بر ماعیان خواهد شد، ممکن است با تأخیر به درک آن برسیم، اما اتفاق می افتد.

نگران و گله مند و با لحنی شگوه گرانه به نزد خداوند نرویم. او از مادر مهربانتر است، مگر می شود که غمی برای ما بخواهد؟! باید صبور بود تا به درک و معرفت هر یک از مصائبی که بر سر راهمان قرار می گیرد رسید. به یاد داشته باشیم که سپیده دم در انتهای تاریک ترین زمان شب پدیدار می گردد.

لطفا پس از مطالعه نظر خود را در مورد این مقاله بنویسید. با تشکر مدیریت سایت

4.8/5 - (9 امتیاز)
بنر تجربه

نوشته های مشابه

‫3 دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا