عاشقانه های من با خدا

بار الها من از تو قدرت می گیرم

عاشقانه های من با خدا: هفته هجدهم

بار الها جسمی دارم شکسته و نمی دانم این جسم تا به کی طاقت خواهد آورد. آرزویم این است که پیش از هلاک این کالبد، مرا به ساحل امن دیگری رهنمون سازد! صبح امروز، دعا کردم که (الها! سرگردان و دور افتاده ام. این آواره را پناهی ده!)

بارها و بارها دچار خستگی می شویم زیرا ارتباط خویش با منشأ قدرت و الهامات درونی را از دست داده ایم. حیات درونی ما تشنه ی توجه است. دنیای ما دنیای ظواهر و تجمل شده است؛ گویی همه چیز سایه ای بیش نیست، سایه ای عاری از جسم، و عاری از واقعیت. و ما انسانها از این سایه ها طلب قدرت و طاقت می نماییم.

حال آن که چیزی جز هیجانات آنی و تحریکات لحظه ای نصیب مان نمی شود. این سایه ها قادر نیستند توان مبارزه ی همیشگی در میدان رزم زندگی، تسلط بر نفس، و جدال با امیال و نفسانیات را به ما ارزانی دارند. قدرتی دیگر می باید و شخمی در مزرعه ی روح! وقت آن است که هر روز، سکوت اختیار کنیم، و به آنان که نیازمند محبت هستند عشق بی دریغ خویش را ارزانی داریم.

رسالت ما این است که به اصلاح خویش بپردازیم و نمونه ی انسانیت باشیم این خداست که مردم پیرامون ما را هدایت خواهد نمود.
ای من! آیا به دنبال سرور بی پایان و آرامشی هستی که تو را به آگاهی برساند؟

پس بیاموز تا در مسیر (پذیرش) گام بگذاری. هر آنچه که در مسیرت قرار می گیرد همچون هدیه ای بپذیر از جانب خداوند، و بدان که او همچون مادری دلسوز و عاشق، هیچ گاه ما را تنها نخواهد کرد، حتی یک لحظه.

اگر قرار باشد پیاپی شیرین ترین نامی را که می شناسم بر زبان آورم، نام پروردگار محبوبم خواهد بود. محبوبی که زیباترین است.
استادی را پرسیدند: (ای استاد، برای ما از آن کسی سخن بگو که در آتش فراق از محبوبش می سوزد). استاد شاگردانش را به جایی برد که در آن یک کنده در حال سوختن بود. چوب کنده به قدر کافی خشک نبود؛ بنابراین شیره ای از طرف دیگر آن خارج می شد.

استاد فرمود: (به این کنده مشتعل بنگرید. می سوزد و می گرید. چشمان عاشقی که از آتش فراق محبوبش می سوزد نیز همین گونه است. غرق در اشک. او روز و شب می گرید و دائما فریاد بر می آورد: (تا کی محبوب من، تا کی؟).

پس….ای انسان! تو چه هستی؟ آیا چیزی بیش از یک موجود ضعیف هستی که بر زمین دست و پا می زند؟ نه به قدرت خویش غره باش و نه بر آن تکیه کن، چرا که همچون شن های صحرایی با نسیمی از جا کنده می شود.

تنها به خدا توکل کن! برای تمامی حاجات خویش به خداوند متوسل شو و خواهی دید که هیچ چیز کم نخواهی داشت!

4.7/5 - (4 امتیاز)
بنر تجربه

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا