هرم موفقیت به سبک «جان وودن»

هرم موفقیت _  اگر از قبل با جان وودن آشنایی داشته باشید، می دانید که او به عنوان سرمربی تیم بسکتبال UCLA ده بار برنده ی جام ملی NCAA شده است؛ او کسی ست که بیش ترین تعداد قهرمانی را به خود اختصاص داده است. ولی شاید در مورد هرم موفقیت اش چیزی نشنیده باشید. هرمی که او برای به اشتراک گذاری دیدگاهش در مورد نگرش ها و استراتژی های موفقیت به وجود آورده است.

من به شخصه عاشق تعریفی هستم که جان وودن از موفقیت ارائه داده؛ موفقیت یعنی بخشی از ذهن که از نهایت تلاش شما اطمینان و رضایت خاطر دارد. بخشی از ذهن که می داند شما توانایی انجام کاری را دارید. این جمله برای من مفهوم عمیقی دارد. شاید مهم ترین جمله ای که در تمام عمرم شنیده ام، همین بوده.

در موردش فکر کنید: تا حالا نهایت تلاش تان را برای کاری که از پس آن بر می آیید، انجام داده اید؟ ما به ندرت نهایت تلاش مان را می کنیم. می دانیم که می ‌توانیم همسر بهتری باشیم، دوست صمیمی تری باشیم، بیشتر تلاش کنیم، زودتر از خواب بیدار شویم، عمیق تر فکر کنیم، ولی این کار را نمی کنیم. همیشه تلاش مان کمتر از چیزی ست که باید باشد. همیشه بهانه می آوریم.

به هر طریقی که شده با کم کاری های مان تقلب می‌کنیم. دیر می رسیم. تماس با مشتری را به تعویق می اندازیم و به اولویت های مان رسیدگی نمی کنیم. مسأله اینجاست: جامعه دوست دارد که شما فردی متوسط رو به پایین باشید. در واقع، همه ترجیح می‌دهند شما هم مثل آنها فرد متوسطی باشید و نهایت تلاش تان را نکنید تا آنها احساس بدی در مورد خودشان و تلاش نکردن شان نداشته باشند. فقط خود شما می‌توانید خودتان را بالا بکشید و استاندارد های جدید بالاتری برای خودتان تعیین کنید.

تعریف موفقیت از دیدگاه جان وودن در هرم موفقیت

وظیفه ی امروز شما این است که میزان توانایی واقعی تان را به خودتان یادآوری کنید. دفعه ی بعد که با مشکل یا چالشی روبه رو شدید، از خودتان بپرسید: «آیا من نهایت تلاشم را برای رفع این مشکل انجام داده‌ام یا نه؟» و بعد، تعریف جان وودن از موفقیت یادتان بیاید: «موفقیت یعنی بخشی از ذهن که از نهایت تلاش شما اطمینان و رضایت خاطر دارد.

بخشی از ذهن که می داند شما توانایی انجام کاری را دارید.» تمام مشکلات زندگی در همین جمله جواب داده شده اند. فقط کافی ست تا می توانید تلاش کنید تا زندگی رضایت بخشی داشته باشید و به هر چیزی که تصورش را می‌کنید، برسید.

بیشتر بخوانید : ۱۰ راهکار ۱۰۰% کاربردی برای پیشرفت تضمینی در زندگی از زبان دارن هاردی

مهارت های کلیدی در هرم موفقیت

به نظر شما افراد فوق موفق چه ویژگی های مشترکی دارند!؟  صبر، اعتماد به نفس، شجاعت و … ولی دو ویژگی وجود دارد که می توانم بگویم 100% در همه شان مشترک است: شماره ی یک، تعهد همه جانبه به یادگیری مداوم و شماره ی دو، نگارش کامل اهداف و برنامه ی رسیدن به آنها.

می‌گویند آن زندگی که برنامه ای نداشته باشد، زندگی نیست! مطمئنا، اگر هدف و مقصودی برای زندگی نداشته باشید یا برنامه ای برای رسیدن به اهداف تان در نظر نگرفته باشید، زندگی فاجعه باری خواهید داشت. افراد معمولی زیادی با هوش معمولی دیده ایم که دور افراد به اصطلاح نابغه می چرخند تا چیزی از آنها یاد بگیرند. ولی افرادی که مهارت رسیدن به اهداف شان را یاد بگیرند، می‌توانند به موفقیت فوق العاده بیشتری نسبت به نابغه هایی برسند که حتی واقعا نمی دانند هدف شان در زندگی چیست.

بگذارید این طور بگویم، یک نابغه اگر در کشوری ناآشنا قرار بگیرد نقشه ای همراهش نباشد، گم خواهد شد. در صورتی که یک بچه مدرسه ای می‌تواند با استفاده از یک نقشه به مقصدش برسد. چه نقطه ای در این جمله بود؟ هر جایی که می خواهید بروید، نقشه ای داشته باشید. قبل از این که به دل جنگل بزنید، نقشه ی راه تان را تهیه کنید.

مهارت اصلی در رسیدن به موفقیت این است که یاد بگیرید اهدافی برای خودتان تنظیم کنید. زندگی بدون هدف مثل قایقی روی دریاست که به این این طرف و آن طرف کشیده می شود و بارها به صخره های مختلف برمی خورد. اگر اهداف تان را درست تنظیم کنید، انگار که روی قایقی پرسرعت قرار می گیرید که صاف، شما را به سمت هدفی که در نظر دارید، راهنمایی می کند.

این نکته یادتان باشد: اهداف، ابزار جهت دهی شما هستند که شما را به جایی که واقعا می‌خواهید، می رسانند. فقط وقتی اهداف تان را مشخص کنید می توانید به شکل سر راست و موفق، زندگی تان را به آن سمت و سو هدایت کنید. همین امروز مشخص کنید که هدف اصلی و شماره ی یک شما در زندگی چیست؟

واقعیت سختکوشی در هرم موفقیت

جان وودن می‌گوید: «هیچ چیز جایگزین سخت‌کوشی نمی‌شود…» ولی فکر می کنم همه این را می دانند و تا جایی که می دانم، تمام اطرافیانم به سختی برای موفقیت تلاش می کنند. ساعت ها و ساعت ها کار می‌کنند و حتی درست و حسابی هم نمی‌خوابند. ولی نتایج شان با هم فرق دارند. میبینید؟ سختکوشی عامل تمایز بخشی نیست.

همه سخت کار می کنند. این کافی نیست. هرکسی که الان دارد این متن را می خواند، قاعدتا باید فرد سختکوشی باشد، ولی شاید به نتیجه ای که دلخواهش بوده، نرسیده باشد. راز این موضوع در بخش دوم تعریف جان وودن است آمده است: «… ولی نتایج درخشان در نتیجه ی سخت کوشی و برنامه ریزی دقیق به دست می آیند.»

همه می نشینند و با خودشان فکر می کنند: «من که سخت کار کرده ام. من که همه ی تلاشم را کرده ام، ولی…» یعنی فرق خیلی زیادی بین فعال بودن و کارآمد بودن هست. فرق زیادی بین حرکت و دست پیدا کردن به هدف وجود دارد. فرق خیلی زیادی بین این جا و آن جا رفتن و نتیجه گرفتن وجود دارد. فرق این ها در برنامه ریزی آماده سازی ست.

جان وودن در هرم موفقیت می‌گوید تا وقتی برای روزت برنامه ریزی نکرده ای، روزت را شروع نکن. هیچ وقت بدون یک تقویم خالی و بدون برنامه وارد روز بعدی نشو. برنامه‌ریزی دقیقی برای پروژه های کاری تان داشته باشید و در ضمن فراموش نکنید که  اوقات فراغت تان را هم در تقویم مشخص کنید. همچنین، زمان های کوتاهی را هم بگذارید برای مسائل اضطراری که خواه ناخواه پیش خواهند آمد. اینجاست که تفاوت مشخص می شود.

اغلب کسانی که برنامه ی کاری ندارند، کلی وقت شان را به مسائل اضطراری و خارج از برنامه اختصاص می دهند و اگر زمانی باقی ماند، شاید به پروژه های کاری شان برسند. ولی افراد موفق دنیا در وهله ی اول به کارهای اصلی و برنامه ریزی شده، یعنی همان اولویت های شان می رسند و اگر وقتی باقی ماند، آن را می گذارند برای فعالیت های خارج از برنامه.
تفاوت های اصلی بین فعالیت و کارآیی را برای خودتان مشخص کنید. بدانید که عامل تمایزبخش اصلی بین افراد موفق و ناموفق، برنامه ریزی هوشمندانه و آماده سازی ست.

جایگاه شور و شوق در مسیر موفقیت

شواهد نشان می‌دهند که افراد مشتاق، ارتقای شغلی بهتری می‌گیرند، درآمد بیشتری دارند و زندگی شان با شادمانی بیشتری سپری می‌شود و این تصادفی نیست. اشتیاق در زبان انگلیسی (enthusiasm از کلمه ی یونانی entheos ریشه گرفته است که به معنی «خدای درون» یا «روح» است. وقتی شما اشتیاق دارید، یعنی سرشار از روحیه اید‌. وقتی صبح از خواب بلند می شوید سرشار از انرژی زندگی هستید، می دانید که هر روزی که از خواب بیدار می شوید، موهبتی ست که به شما اعطا شده است.

خیلی از مردم اشتیاق شان را از دست داده‌اند. روزگاری نسبت به آینده شان شور و شوق داشتند، حتی برای موفقیت های آینده شان رویابافی می‌کردند‌. ولی حالا دیگر ناامید شده اند، شور و شوقی ندارند و به شکست فکر می کنند. شاید نتوانسته اند ارتقای شغلی که می خواهند به دست آورند، یا روابط شخصی شان به بن بست رسیده است یا حتی به بعضی مشکلاتی در سلامتی دچار شده اند. زندگی شان یکنواخت شده است.

هر روز از خواب بیدار می شوند، به محل کارشان می‌روند و بر می گردند خانه. جراحی را می شناسم که یک فرآیند پزشکی را هزار بار انجام داده است. تا مرز هشتاد سالگی با عشق و اشتیاق این کار را تکرار می کرد. از او پرسیدند که از این کار تکراری خسته نشده است؟ گفت: «نه! اجازه نمی دهم برایم تکراری شود. هر روز کارم را طوری شروع می کنم که انگار برای اولین بار دارم این کار را می کنم.»

در مورد هر کاری باید اینگونه عمل کنید. یعنی عشقی واقعی را وارد کارتان کنید.

لطفا پس از مطالعه نظر خود را در مورد این مقاله بنویسید. با تشکر مدیریت سایت

لطفا با لایک این مطلب ما را دلگرم و حمایت کنید.